معنی گردن کشی کردن

حل جدول

گردن کشی کردن

اختیال، استکبار، سرسری، استبداد


گردن کشی

طغیان و سرکشی

بغی، تطاول، تمرد، سرکشی، طغیان، عصیان، نافرمانی، یاغیگری

فارسی به عربی

لغت نامه دهخدا

کشی کردن

کشی کردن. [ک َ ک َ دَ] (مص مرکب) غَنج. شَمر. (تاج المصادر بیهقی). ناز کردن در رفتار.


تخم کشی کردن

تخم کشی کردن. [ت ُ ک َ / ک ِ ک َ دَ] (مص مرکب) تخم کشی. رجوع به تخم کشی شود.


گردن شقی کردن

گردن شقی کردن. [گ َ دَ ش َ ک َ دَ] (مص مرکب) گردنکشی کردن. تکبر کردن. و رجوع به گردن شقی شود.


خاک کشی کردن

خاک کشی کردن. [ک َ/ ک ِ ک َ دَ] (مص مرکب) خاک حمل کردن. خاک کشیدن.


گردن چرب کردن

گردن چرب کردن. [گ َ دَ چ َ ک َ دَ] (مص مرکب) گردن انداختن. (آنندراج). مطیع کردن. رام نمودن:
گردن رعنا غزالان را کند خط چرب و نرم
نی به ناخن میکند مور ضعیفی شیر را.
صائب (ازآنندراج).
و رجوع به گردن نرم کردن شود.


گردن درازی کردن...

گردن درازی کردن. [گ َ دَ دِ ک َ دَ] (مص مرکب) گردن کشیدن:
اشتر حرامی گردنا
دانم چه دانی کردنا
با پنبه بازی میکنی
گردن درازی میکنی.
عبدالواسع جبلی.
|| از حد خود تجاوز کردن.


گردن غنچه کردن...

گردن غنچه کردن. [گ َ دَ غ ُ چ َ / چ ِ ک َ دَ] (مص مرکب) گردن انداختن. سر عجز فروآوردن. (آنندراج).


گردن خم کردن

گردن خم کردن. [گ َ دَ خ َ ک َ دَ] (مص مرکب) کنایه از گردن انداختن. (آنندراج). تواضع کردن. فروتنی:
میتراود می گلگون ز رگ و ریشه ٔ ما
پیش خم گردن خود خم نکند شیشه ٔ ما.
صائب (از آنندراج).

فرهنگ فارسی هوشیار

گردن خم کردن

(مصدر) تواضع کردن فروتنی نمودن گردن بکج کردن، عاجز شدن عجز.


گردن درازی کردن

(مصدر) گردن را بالا کشیدن، سرفرازی (نمودن)، تجاوز از حدود خود (کردن) .

فرهنگ عمید

گردن

(زیست‌شناسی) قسمتی از بدن بین سر و تنه،
[قدیمی، مجاز] فرد بزرگ و قدرتمند: بنازند فردا تواضع‌کنان / نگون از خجالت سر گردنان (سعدی۱: ۱۳۴). δ در این معنی معمولاً با «ان» جمع بسته می‌شود،
* به گردن گرفتن: (مصدر متعدی) [مجاز] گردن گرفتن، تعهد‌ کردن، عهده‌دار شدن،
* گردن افراختن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز]
گردنکشی کردن،
خودنمایی کردن،
تکبر کردن: بلندآواز نادان گردن افراخت / که دانا را به بی‌شرمی بینداخت (سعدی: ۱۷۹)،
* گردن افراشتن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] = * گردن افراختن
* گردن برافراشتن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] = * گردن افراختن
* گردن پیچیدن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] سرپیچی کردن، سر باززدن، نافرمانی کردن: نژادی ازاین نامورتر که راست / خردمند گردن نپیچد ز راست (فردوسی: ۵/۳۴۷)،
* گردن تافتن: (مصدر لازم) سرپیچی کردن، سر باززدن،
* گردن خاراندن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] عذر آوردن، بهانه آوردن،
* گردن خم کردن: (مصدر لازم) [مجاز] فروتنی کردن، تواضع کردن،
* گردن دادن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] تسلیم شدن، اطاعت کردن، تن‌ دردادن،
* گردن زدن: (مصدر متعدی) گردن کسی را با شمشیر قطع کردن،
* گردن کج کردن: (مصدر لازم) [مجاز]
فروتنی کردن،
اظهار عجز و ناتوانی کردن،
* گردن کشیدن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] گردنکشی کردن،
نافرمانی کردن، عصیان ورزیدن،
تکبر کردن،
دلیری کردن،
* گردن نهادن: (مصدر لازم) [مجاز]
تسلیم شدن، اطاعت کردن،
فروتنی کردن،

معادل ابجد

گردن کشی کردن

878

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری